مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چـادرش حتی یهودی را هدایت می کند ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند نور زهـرا ابتـدائا خلق عالم کرده است عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کند انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند گفت پیغمبر که زهرا پارۀ جان من است این روایت بر همه اتـمام حجت می کند محو نـورانیت او می شود هـفت آسمان ساعتی که بین محرابش عبادت می کند روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند ظاهرا نـان می دهد دست گـدا و بـاطنـا سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند چشم هایش نه همین خاک به روی چادرش خلقِ صدها مجتـهد مانند بهجـت می کند پای حـیدر که وسط باشد هزینه می دهد هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند |